ابوعبدالله ابنابار محمدعبدالله قضاعی اندلسیابن اَبّار، ابوعبدالله محمّد عبدالله قُضاعی (۵۹۵ -۲۰ محرم ۶۵۸ق/۱۱۹۹-۶ ژانویه ۱۲۶۰م)، کاتب، مورّخ، محدّث، ادیب و سیاستمدار اندلسی. فهرست مندرجات۲ - دوره رشد علمی ۳ - اساتید ۴ - خدمت امیران بلنسیه ۵ - سقوط بلنسیه ۶ - مهاجرت به تونس ۶.۱ - ورود به دربار امیر ابوزکریا ۶.۲ - پناه بردن به مستنصر ۷ - تبعید به بجایه ۸ - قتل ۹ - جایگاه علمی ۹.۱ - شعر ۹.۲ - نثر ۹.۳ - علوم حدیث ۱۰ - تندخویی ۱۱ - نسبتهای ناروا ۱۲ - مذهب ۱۳ - آثار ۱۳.۱ - اِعتاب الکتّاب ۱۳.۲ - تحفة القادم ۱۳.۳ - التکملة لکتاب الصلة ۱۳.۴ - الحلة السِیَراء ۱۳.۵ - دُرَرَ السِمط ۱۳.۶ - دیوان شعر ۱۳.۷ - الغصونُ الیانعة ۱۳.۸ - مظاهَرَة المَسْعی ۱۳.۹ - المُعجَمُ ۱۴ - آثار منسوب ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع ۱ - زادگاهافرادی که از قبیله قضاعه یمن به اندلس کوچیده بودند از دیرباز در محلی به نام اُنده در همسایگی بلنسیه مسکن داشتند. پدر ابن ابار و احتمالاً خود او نیز در همین محل به دنیا آمدند. [۱]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۱۲، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۲]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۸۹، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۳]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۲ - دوره رشد علمیوی دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر به سر برد و نزد پدرش ابومحمد عبدالله که دانشمندی ادیب و عارفی کامل بود [۴]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۸۹، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
قرآن و حدیث و شعر و ادب و مقدمات و علوم متداول آن زمان را فرا گرفت.پدر وی از هیچگونه حمایت و تشویق نسبت به وی فرو نمیگذاشت، آنچنانکه پیوسته آموختههای او را بازپس میطلبید. وی سپس اجازه نقل و روایت همه کتابهای خود را به او داد، و حتّی، شاید از باب کسب اعتبار، در دو سالگی برای او از بعضی مشایخ خویش اجازه روایت حدیث گرفت. [۵]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۱۲، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۶]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۸۹، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۷]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۸]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۸۹، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
۳ - اساتیدابن ابّار اساتید متعدّدی از بلاد شرق و غرب داشته که علوم و فنون مختلف را نزد آنان فرا گرفته است. وی نام آن اساتید و نیز شیوخی را که از آنان نقل حدیث کرده، در مقدّمهها و در مطاوی کتابهایش آورده است (مثلاً رجوع کنید به [۹]
محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۱، ص۴-۷، ابن ابار، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۱۰]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۷۷، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۱۱]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۹۰، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۱۲]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۹۱، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۱۳]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۱۷۹، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۱۴]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۹۰۰، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
).غبرینی [۱۵]
غبرینی، احمد، ج۱، ص ۳۰۹، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۶]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۰، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
و مراکشی [۱۷]
مراکشی، محمد، ج۱، ص ۲۵۳-۲۵۶، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
فهرستی از اسامی و القاب مشایخ اجازه و اساتید او و دانشمندان بزرگی که ابن ابّار نزد آنان دانش آموخته، یا از آنان روایت کرده، یا با آنان ارتباط داشته است، به دست دادهاند. [۱۸]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۱۶.
شاخصترین استاد ابن ابار، ابوالربیع بن سالم است که ابن ابار بیست و چند سال با وی مصاحبت و ملازمت داشت و همو بود که وی را به تدوین مهمترین و مشهورترین کتابش التکملة واداشت، و پیشه ساختن فنّ کتابت و استفاده از خط و فنون بلاغت را جهت تأمین معاش و کسب مال و مکنت و مقام به او توصیه کرد. [۱۹]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۲۴۹، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
[۲۰]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۰، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۲۱]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۳، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۲۲]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۴ - خدمت امیران بلنسیهابن ابار در خلال سالهایی که نزد ابوالربیع درس میخواند، طبق معمول روزگار، به شهرهای گوناگون اندلس سفر کرد و به کار جمع و نگارش حدیث، چه عالی و چه نازل (به قول ذهبی [۲۳]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
) همّت گماشت.وی پس از آن به بلنسیه بازگشت و همانجا ماندگار شد. [۲۴]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۱، ص۹، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
در ۶۳۴ق/۱۲۳۷م استادش ابوالربیع که با سپاه اسلام به مقابله مسیحیان شتافته بود، در محل دژ اَنیشَه نزدیک بَلَنْسیه، به شهادت رسید. [۲۵]
ابن خلدون، العبر، ج۱۰، ص۳۹۱.
[۲۶]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۴۷۳، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۲۷]
اشتر، صالح، ج۱، ص۱۰، مقدمة اعتاب الکتاب.
ابن ابار به سوگ استاد نشست و میمیهای را که بیش از ۱۰۰ بیت است، در رثای او سرود. [۲۸]
نباهی، ابوالحسن، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۲، تاریخ قضاة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۴۸م.
[۲۹]
حمیری، محمد، ج۱، ص۴۱، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
[۳۰]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۴۷۳، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
ابن ابار که تازه به ۳۰ سالگی رسیده بود گویا سر آن داشت که جای استاد را بگیرد و مانند او نفوذ سیاسی، روحانی و علمی کسب کند. [۳۱]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۱۸-۱۹.
به همین جهت به خدمت امیران بلنسیه درآمد.وی مناصب دولتی را از دبیری ابوعبدالله محمد که از امیران سلسله موحدین بود، آغاز کرد و پس از مرگ وی در ۶۲۰ق/ ۱۱۲۳م [۳۲]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
سمت دبیری فرزندش امیر ابوزید عبدالرحمان را یافت و چون ابوزید در ۶۲۶ق به امید حفظ دولت، به امیران مسیحی اندلس که روزبهروز به قدرتشان افزوده میشد، پناه برد، [۳۳]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
وی به بلنسیه بازگشت و به خدمت زیّان بن مَرْدَنیش درآمد. [۳۴]
ابیاری، ابراهیم، ج۱، ص۱۸، مقدمه بر المقتضب من کتاب تحفة القادم.
۵ - سقوط بلنسیهدر ۶۳۳ق/۱۲۳۶م چند ماه در شهر دانیه سمت قضا داشت، اما پس از اندک مدتی از آن کار استعفا کرد. در همین دوران بود که جاقمه (خایمه، یا: ژاک اول) به شهرهای اطراف بلنسیه حمله میبرد و به پیروزیهای تازهای دست مییافت. [۳۵]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۹۰۰، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۳۶]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۱.
[۳۷]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۱۶-۱۷.
سرانجام سپاه مسیحیان، بلنسیه را محاصره کرد.در همان احوال، در ذیقعده ۶۳۵، ابومحمد عبدالله تُجیبی که از مشایخ اجازه و اساتید ابن ابار بود، درگذشت. [۳۸]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۹۰۰، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
در رجب سال بعد همراه هیأتی از جانب زیّان بن مردنیش برای طلب یاری به خدمت امیر ابوزکریا یحیی از امیران آل ابی حفص که بر شمال افریقا حکم میراند، شتافت. ابن ابار تقاضای خویش و نیز مصائبی را که بلنسیه به آن دچار شده بود، در سینیّهای که بیش از ۱۰۰ بیت است، به شیوهای چنان مؤثّر برخواند که امیر ابوزکریا بیدرنگ فرمان داد، چندین کشتی حامل اسلحه و خوراک و پوشاک - ظاهراً به ارزش ۱۰۰ هزار دینار - همراه هیأت راهی اندلس گردد، اما محاصره امیران اسپانیایی آنچنان شدید بود که این تمهیدات سودمند نیفتاد [۳۹]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۱-۶۰۵.
[۴۰]
امین، محسن، ج۹، ص۳۸۸، اعیان الشیعة، به کوشش حسن الامین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
و کشتیها در بندر دانیه لنگر انداختند و کسی را یارای آن نبود که محموله آنها را به بلنسیه برساند. [۴۱]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۴.
[۴۲]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۳۵.
با اینهمه، ابن ابار خود توانست به بلنسیه بازگردد. [۴۳]
عنان، محمد عبدالله، تراجم اسلامیة شرقیة و اندلسیة، ۴۳۹، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۴۴]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۴.
پس از ۵ ماه محاصره و شیوع بیماری و قحطی زیّان ناچار شد تسلیم گردد. روز ۳ شنبه ۱۷ صفر ۶۳۶ دوامیر با یکدیگر ملاقات کردند و قرار بر آن نهادند که مسلمانان با دار و ندار خویش شهر را ترک گویند و آن را به مسیحیان واگذارند. ابن ابار در همه احوال همراه امیر، شاهد و ناظر از دست رفتن این بخش از خاک اسلام بود. خود میگوید که: «کتابت عهدنامه را از جانب زیّان به عهده داشتم». [۴۵]
ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، ج۲، ص۱۲۷، به کوشش حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۶۳م.
برخی از محقّقان معاصر عرب از این عبارت چنین استنتاج کردهاند که ابن ابار عهدنامه را خود تدوین کرده است [۴۶]
عنان، محمد عبدالله، ص۷۰۵، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
[۴۷]
عنان، محمد عبدالله، تراجم اسلامیة شرقیة و اندلسیة، ص۳۴۹، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
و حتّی پنداشتهاند که وی زبان مسیحیان را نیز میدانسته است. [۴۸]
هراس، عبدالسلام، مقدمة دُرَرَ السِمط فی خبر السبط، «ج».
۶ - مهاجرت به تونسپس از سقوط بلنسیه، ابن ابار با دیگر همراهان زیّان به دانیه رفت و چندی انتظار کشید و با دیگر امرای مسلمانِ اندلس به نامهنگاری پرداخت، [۴۹]
مقری، احمد، ازهار ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۱۵-۲۲۱، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
اما نتیجهای به دست نیامد.وی ۴۲ ساله بود که از تجدید قوای مسلمین و باز پس گرفتن سرزمینهای از دست رفته نومید شد و با خانواده خویش روی به افریقا نهاد. [۵۰]
مقری، احمد، ازهار ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۰۵، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
[۵۱]
ارسلان، شکیب، ج۱، ص۵۲۹، الحلل السندسیة، قاهره، ۱۳۵۵- ۱۳۵۸ق.
[۵۲]
عنان، محمد عبدالله، تراجم اسلامیة شرقیة و اندلسیة، ص۳۴۵، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
۶.۱ - ورود به دربار امیر ابوزکریاوی نخست در شهر بِجایه مسکن گزید، [۵۳]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۱، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
اما نظر به سابقهای که در دربار تونس داشت «کتابت انشاء و علامت» را در دیوان رسائل امیر ابوزکریا به عهده گرفت. [۵۴]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
[۵۵]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۲، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۵۶]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۲۸، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۵۷]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص ۱۹۱، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
پلاّ در «دائرة المعارف اسلام» او را رئیس دیوان رسائل دانسته است، ولی در هیچیک از منابع مورد استفاده ما این مطلب دیده نمیشود. ابن ابار «علامت سلطانی» (طغرا) را به خط مغربی مینگاشت، ولی سلطان ترجیح میداد که به خط مشرقی نگاشته شود. پس این وظیفه را به احمد بن ابراهیم غسّانی سپرد و از ابن ابّار خواست که فقط به انشای رسائل و کتابت آنها بپردازد و جای علامت را برای خطّاط جدید خالی بگذارد، امّا ابن ابار از این فرمان سرباز زد و سلطان او را برکنار و خانهنشین ساخت. بیشتر محققان عوامل دیگری را نیز در این کار دخیل میدانند که از مهمترین آنها، حسادت و رقابت بزرگان تونسی نسبت به مسلمانانی بود که از اندلس به تونسمهاجرت کرده و به مناصب عالی دست یافته بودند. ۶.۲ - پناه بردن به مستنصردر این هنگام ابن ابار که بر احوال خویش نگران بود به امیر ابوعبدالله محمد، پسر سلطان که بعدها با لقب مستنصر فرمانروای تونس شد، پناه برد. در همین ایام وی کتاب اعتاب الکتاب را نگاشت که موضوع آن سرگذشت منشیان و دبیرانی است که در روزگاران گذشته مورد خشم و بیمهری حاکمان قرار گرفته، سپس عفو شده و به مناصب خود بازگشته بودند. بدینسان وی بار دیگر به دربار حفصیان تونس بازگشت. ۷ - تبعید به بجایهاما در ۶۴۶ق/۱۲۴۸م که ولیعهد سلطان ابویحیی درگذشت و سلطان نیز خود سال بعد چشم از جهان فروبست، مستنصر به حکومت رسید. وی که پیش از این شفیع ابن ابار شده بود، او را در سمت انشای رسائل باقی گذاشت. اما حسودان به خصوص احمد غسّانی وزیر، وجود او را تحمل نمیتوانستند کرد و سرانجام مستنصر را بر آن داشتند که وی را به بجایه تبعید کند. [۵۸]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
[۵۹]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۲۸-۲۹، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۶۰]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص۱۹۱، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۶۱]
اشتر، صالح، ج۱، ص۱۶، مقدمة اعتاب الکتاب.
[۶۲]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۳.
احتمالاً او باید در حدود سال ۶۵۵ق/ ۱۲۵۱م تبعید شده باشد، زیرا علی بن محمد تجیبی در این سال معجم ابن ابار را در بجایه نزد وی خوانده است. [۶۳]
اشتر، صالح، ج۱، ص۱۶، مقدمة اعتاب الکتاب.
ابن ابار از زندگی در این شهر خشنود نبود، [۶۴]
ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، ص۲۵۸، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
اما به زودی پایگاه علمی وی بر همگان آشکار گردید، و شاگردان بسیاری بر او گرد آمدند.ابن سعید که از ابن ابّار به عنوان «رئیس» یاد میکند، [۶۵]
ابن سعید، علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، ص۱۱۴- ۱۱۵، به کوشش نعمان عبدالمتعال القاضی، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
آورده است که وی بیجاه و مال در آن شهر به کار تدریس و تألیف مشغول بوده است. [۶۶]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص۱۹۱، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۶۷]
ابن سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، ، ج۲، ص۳۰۹، شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
مؤنس [۶۸]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۳-۴۴.
معتقد است که وی کتاب الحُلّة السِیَراء و التکملة را در همین احوال به پایان رسانید.مدت اقامت او در بجایه موجب شد که غبرینی بتواند شرح حال نسبتاً دقیقی از او بنگارد. ۸ - قتلعاقبت ابن ابار توانست رضایت سلطان را جلب کند و دوباره به دربار تونس بازگردد، اما سالی بیش نپایید که اطرافیان امیر، از سر حسادت و خصومت، وی را از نفوذ و قدرت ابن ابّار بدگمان گردانیدند، و با توطئههای گوناگون - از جمله نسبت دادن اشعاری در هجو مستنصر و کتابی در دشنام به امیران تونس به وی - امیر را از او بیمناک ساختند تا آنجا که به فرمان او در روز ۳ شنبه ۲۰ محرم ۶۵۸ زیر شکنجه کشته شد و روز بعد، همه نوشتهها و کتابهایش را روی جسد قطعه قطعه شدهاش گرد آوردند و به آتش کشیدند. [۶۹]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۳، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۷۰]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۴ - ۶۵۵.
[۷۱]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۳۵، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۷۲]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۳۶، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۷۳]
یافعی، عبدالله، ج۴، ص۱۵۰، مرا¸ة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷-۱۳۳۹ق.
[۷۴]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۹، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۵]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۱، ص۵۹۱، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۷۶]
ابن عماد، عبدالحی، ج۵، ص۲۹۵، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
مستنصر پس از قتل ابن ابّار از کرده خویش پشیمان شد. [۷۷]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۳۶، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
قتل فجیع او، به ویژه سوزاندن آثار و کتابهایش، دانشمندان ومورّخان را بر آن داشت که از وی با عناوین شهید و مظلوم یاد کنند [۷۸]
ذهبی، محمد، العبر، ج۳، ص۲۹۲، به کوشش ابوهاجر محمد السعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۹]
کتبی، محمد، ج۳، ص۴۰۵، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۸۰]
صفدی، خلیل، ج۳، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
[۸۱]
یافعی، عبدالله، ج۴، ص۱۵۰، مرا¸ة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷-۱۳۳۹ق.
و چه بسا یکی از انگیزههای شهرت فراوان ابن ابار نیز همین مسأله بوده باشد.۹ - جایگاه علمیآثار برجای مانده از ابن ابار در تاریخ، حدیث، نظم ، نثر و ادب عرب نمایانگر مقام ارجمند علمی و ادبی اوست. به گفته مراکشی، ابن ابّار دلباخته دانش و فراگیری علوم و فنون بود، و از کبیر و نظیر و صغیر کسب علم میکرد و هم عشق شدیدی به افادت و تعلیم داشت، [۸۲]
مراکشی، محمد، ج۱، ص ۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
از این رو، به رغم همه دردسرهایی که زاییده محیط پرآشوب اندلس بود، و با وجود مشاغل دولتی، توانست آثاری سودمند که در طول قرنها مورد تحسین همگان بوده، از خود به جای گذارد. [۸۳]
ابن سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، ج۲، ص۳۰۹، شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۸۴]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص۱۹۱-۱۹۲، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۸۵]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۲، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۸۶]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۸۷]
ذهبی، محمد، العبر، ج۳، ص۲۹۲، به کوشش ابوهاجر محمد السعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۸۸]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۲۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۸۹]
صفدی، خلیل، ج۳، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
[۹۰]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
۹.۱ - شعردر شعر طبعی سرشار و لطیف داشت و بالبداهه قصیدههای طویل میسرود. بعضی سرودههای او، به رغم تعقیداتی که ویژه کلام اوست، مانند قصیده سینیّه، آنچنان زیبا و مطبوع بوده است که بیدرنگ دیگر شاعران زمان قصایدی به استقبال از آنها میسرودند. [۹۱]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
مردم سینیّه او را با آنکه متجاوز از ۱۰۰ بیت بود، از بر میکردهاند، [۹۲]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص۱۹۱، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
تا آنجا که گفتهاند که فقط قصیده سینیّه را سروده بود، بلندی مقام شاعری او را کفایت میکرد. [۹۳]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۲، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
۹.۲ - نثرمراکشی نمونههایی از نثر ابن ابّار را فراهم آورده [۹۴]
مراکشی، محمد، ج۱، ص ۲۷۰-۲۷۴، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
و ضمن تحسین مهارت او، نثرش را فروتر از نظمش دانسته است. [۹۵]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۷۰، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
امّا دَهَبی منشای بدیع او را ستوده است. [۹۶]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۸، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
مقری تِلِمسانی نیز نثر او ار بدیع و بینظیر توصیف کرده و نامه وی را که با سبکی شگفت خطاب به مستنصر نگاشته، همراه با چند نامه دیگر از نامههای ممتاز او آورده است. [۹۷]
مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۱۱-۲۲۱، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
وی همچنین نامهای را که راجع به سقوط بلنسیه به ابوالمطرّف بن عمیره مخزومی نوشته، عیناً آورده است. [۹۸]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۴۹۶-۴۹۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۹۹]
امین، محسن، ج۹، ص۳۸۵، اعیان الشیعة، به کوشش حسن الامین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
۹.۳ - علوم حدیثدر تتبع و روایت حدیث نیز ید طولایی داشت. غبرینی که خود با یک واسطه از راویان ابن ابّار است، گوید: کمتر کتابی در اسلام تدوین شده است که در آن روایتی از ابن ابّار نیامده باشد. [۱۰۰]
غبرینی، احمد، ج۱، ص ۳۱۱، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
مراکشی، ضمن ارائه فهرستی از نام کسانی که از ابن ابّار نقل حدیث کرده و اجازه روایت گرفتهاند، راویانی را نام میبرد که از او مسنتر بودهاند. [۱۰۱]
مراکشی، محمد، ج۱، ص ۲۵۷، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
برخی حتّی عناوین فقیه، حجّت، علاّمه و امثال اینها را برای او به کار بردهاند. [۱۰۲]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۰۹، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۰۳]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۱.
[۱۰۴]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۳.
[۱۰۵]
کتبی، محمد، ج۳، ص۴۰۴، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۱۰۶]
ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۱۴۵۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲-۱۳۳۴ق.
[۱۰۷]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۲۸، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۱۰۸]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۳۵، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
[۱۰۹]
مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۰۴، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
۱۰ - تندخوییبا اینهمه فضیلت، در بعضی منابع سخن از بدخویی و بدزبانی او نیز به میان آمده است. علّت اصلی خشم امیر ابوزکریّا و خصومت درباریان مستنصر را که انگیزه قتل او بود نیز همان تندخویی و بدزبانی او دانستهاند. [۱۱۰]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۵۴.
[۱۱۱]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۱.
[۱۱۲]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۲.
همچنین، بعضی برآنند که به سبب همین ویژگیهای اخلاقی به او لقب «الفأر» (= موش) داده بودند. بعضی دیگر، علت ملقبّ شدن او به «ابّار» یا «ابن ابّار» [۱۱۳]
ابن تغری بردی، النجوم، ج۷، ص۹۲.
[۱۱۴]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
را نیز همین امر ذکر کرده و «ابار» را مشتق از «اَبْر» به معنی نیش زدن و ایذاء گرفته و اضافه شدن «ابن » را برای اغراق در این امر دانستهاند، نه اینکه «ابّار» لقب پدر یا جدّ او بوده باشد. [۱۱۵]
ابیاری، ابراهیم، ج۱، ص۶-۱۴، مقدمه بر المقتضب من کتاب تحفة القادم.
گو اینکه آمدن لقب «الابّار» برای پدرش در بعضی از منابع معتبر با چنین برداشتی مغایرت دارد. [۱۱۶]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۱ - نسبتهای ناروابرخی از تاریخنگاران نیز به ناروا برخی هرزگیها و لاابالیگریها که خاص شاعران درباری است، به ابن ابار نسبت دادهاند. شاید مبنای این سخنان دو قصیدهای باشد که در وصف می و معشوق سروده شده و کتبی از آنِ او پنداشته است، [۱۱۷]
کتبی، محمد، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
حال آنکه این دو قصیده را ابن بسّام حدود یک قرن پیش از تولّد ابن ابّار در ذخیره خود به ابوجعفر احمد خولانی اشبیلی - شاعر معروف آن دوران - که او نیز ابن ابار نامیده میشده، نسبت داده است. [۱۱۸]
هراس، عبدالسلام، «ابن الابار و قصائد ثلاث»، ص۱۰۹-۱۱۰، دعوة الحق، س ۱۰، شم ۳، رمضان ۱۳۸۶/ ژانویة ۱۹۶۷.
[۱۱۹]
عباس، احسان، ج۱، ص۴۰۶، حاشیه بر فوات الوفیات.
۱۲ - مذهبتمایلات شیعی و احتمال شیعی بودن ابن ابار را ابتدا ذهبی مطرح کرده [۱۲۰]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۸، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و پس از وی صفدی آن را شهرت داده است. [۱۲۱]
صفدی، خلیل، ج۱، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
مقری به تفصیل به این موضوع پرداخته و فصولی از کتاب درر السِمط او را نقل کرده و آنها را دال بر تشیّع او دانسته است. [۱۲۲]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۵۰۰ -۵۰۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
در آثار نویسندگان معاصر نیز کم و بیش این شهرت به قوّت خود باقی مانده و موضوع بحث قرار گرفته [۱۲۳]
هراس، عبدالسلام، مقدمة دُرَرَ السِمط فی خبر السبط، «م، ن».
و حتی در بعضی منابع شیعه به شرح و بسط کشیده شده است. [۱۲۴]
آقا بزرگ، طبقات اعلام الشیعة فی القرن السابع، ج۱، ص۱۶۰، به کوشش علی نقی منزوی، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
[۱۲۵]
امین، محسن، ج۹، ص۳۸۴-۳۸۸، اعیان الشیعة، به کوشش حسن الامین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
تألیف کتاب معادن اللُّجَیْن فی الحُسَیْن [۱۲۶]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۶۳۵، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
و دُرَرَ السِمط فی خبر السِبط در این باب مورد استناد قرار گرفته است.با آنکه هراس خود نیز اعتراف میکند که دُرر در تقدیس اهل بیت (ع) و استخفاف بنی امیه تألیف شده است، میکوشد که ابن ابار را از علما و حُفّاظ اهل تسنّن به شمار آورد. [۱۲۷]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۶۳۵، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
تشابه اسمی ابن ابار با ابوجعفر احمد خولانی اشبیلی (د ۴۳۰ یا ۴۳۳ق/۱۰۳۹ یا ۱۰۴۲م)، شاعر و ادیب و نویسنده معروف قرن ۵ق/۱۱م ملقّب به ابن الابار (ه م) باعث گردیده است که بعضی از آثار هر یک از این دو به دیگری نسبت داده شود. بنابراین میتوان در انتساب برخی از این آثار به ابن ابار با دیده تردید نگریست. [۱۲۸]
امین، محسن، ج۹، ص۳۸۶، اعیان الشیعة، به کوشش حسن الامین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
۱۳ - آثارمشهورترین آثار شناخته شده ابن ابار که یک یا چند بار به چاپ رسیده، اینهاست: ۱۳.۱ - اِعتاب الکتّاباِعتاب الکتّاب یکی از کتابهای ابن ابار است. در این کتاب زندگینامه مختصر ۷۵ تن از منشیان و دبیران و زمامداران سرزمینهای اسلامی فراهم آمده است. گفتهاند که وی آن را در مدت ۳ روز املاء کرد. [۱۲۹]
صفدی، خلیل، ج۳، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
اهمیت این کتاب بیشتر از آن جهت است که ابن ابار در تدوین آن به بیش از ۳۰ مآخذ شرقی و غربی اسلامی استناد کرده است که بعضی از آن منابع - مانند کتاب الاخبار المنثوره تألیف ابوبکر صولی، اخبار الدولة العامریّة تألیف ابوحیّان و طبقات خلفاء الاندلس تألیف سکن بن ابراهیم کاتب - امروز دیگر در دست نیست. [۱۳۰]
اشتر، صالح، ج۱، ص۲۸، مقدمة اعتاب الکتاب.
بهترین چاپ این کتاب آن است که با تحقیقات و تعلیقات صالح الاشتر به چاپ رسیده است (دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م). ۱۳.۲ - تحفة القادمتحفة القادم فی شعراء الاندلس (یا:... فی شعر الاندلس [۱۳۱]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۲، ص۵۹۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۳۲]
اشتر، صالح، ج۱، ص۲۲، مقدمة اعتاب الکتاب.
[۱۳۳]
مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۲، ص۳۷۹، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
): این کتاب تنها اثر ادبی شناخته شده ابن ابار است که در آن شرح حال ۱۰۴ تن از شاعران اندلس در قرنهای ۵ و ۶ق و گزیدهای از اشعار هر یک آمده است.از این کتاب نسخهای در دست نیست و فقط مختصری از آن تحت عنوان المقتضب من التحفة - تدوین بلفیقی - برجای مانده است که جز نام شاعران و چند قطعه از شعر آنان چیزی در بر ندارد. [۱۳۴]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۷.
ظاهراً تلخیص کننده نام کتاب خود را از عنوانی که ابن ابّار در دیباچه کتاب آورده (اقتضاب بارع الاشعار) اقتباس کرده است. [۱۳۵]
عنان، محمد عبدالله، عصر المرابطین و الموحّدین، ص۷۰۸، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
گفتهاند که ابن ابار این کتاب را به انگیزه معارضه با کتاب زاد المسافر ابوبحر صفوان بن ادریس [۱۳۶]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۳۷۲، استانبول، ۱۹۴۳م.
[۱۳۷]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۹۴۶، استانبول، ۱۹۴۳م.
یا در معارضه با کتاب شعراء القیروان تألیف ابن رشیق نوشته است. [۱۳۸]
عطار الحسینی، عزت، مقدّمة التکملة.
این کتاب در ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م برای دومین بار به کوشش ابراهیم ابیاری در بیروت به چاپ رسیده است. ۱۳.۳ - التکملة لکتاب الصلةالتکملة لکتاب الصلة دنباله و تکملهای است بر کتاب الصلة ابن بشکوال. ابن ابار در مقدمه این کتاب توضیح میدهد که فقط دنباله نوشتههای ابن بشکوال را نگرفته، بلکه اصرار داشته است که کتابش نسبت به الصلة، از فایده علمی بیشتری برخوردار گردد و جامعتر از کتاب تاریخ العلماء و رواة العلم بالاندلس باشد و خود مینویسد که متجاوز از ۲۰ سال و در فرصتهای گوناگون به تألیف آن مشغول بوده است. [۱۳۹]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۴، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۱۴۰]
مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء، ص۴۹.
در این کتاب شرح حال ۱۵۲، ۲نفر از بزرگان و دانشمندان و شعرای اندلس آمده است. ذهبی راجع به آن میگوید: کتابی است در ۳ مجلد و من از آن نفایس بسیاری برگزیدهام. [۱۴۱]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
این کتاب، طی سالهای ۱۸۸۶ و ۱۸۸۷م در مادرید در ۲ جلد و سپس در بیروت (۱۳۵۷ق/۱۹۵۵م) به کوشش عزت العطار الحسینی در ۴ جلد به چاپ رسیده است. ۱۳.۴ - الحلة السِیَراءالحلة السِیَراء فی اشعار الاُمراء: [۱۴۲]
مشار، چاپی عربی.
فی شعر الامراء، یا الحِلیَة... فی ترجم الامراء الشعراء:. [۱۴۳]
زرکلی، خیرالدین، ج۶، ص۲۳۳، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م.
... یا فی تاریخ امراء المَغْرب): دوزی که این کتاب را در سالهای ۱۸۴۶ تا ۱۸۵۱م در لیدن به چاپ رسانیده است، در اهمیت آن گوید: «من بیمبالغه و با صراحت و آشکارا میگویم که این کتابی است بس ارجمند و گرانقدر.مطالب بیشماری در موضوعات گوناگون در بر دارد و تاریخ مغرب و اندلس را به گونهای تحسین برانگیز تصویر میکند. بسیاری از اخباری که وی به دست داده منحصر به فرد است و مطالب او را در هیچجای دیگر نمیتوان یافت. [۱۴۴]
مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، ص۲۷۹، قاهره، ۱۹۵۰م.
مؤنس که این کتاب را در ۲ جلد (قاهره، ۱۹۶۳م) به چاپ رسانیده است، در مقدمه مینویسد: این کتاب بی گفتوگو درخشانترین کتاب ابن ابّار است. [۱۴۵]
مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، ص ۴۷، قاهره، ۱۹۵۰م.
اشعار فراهم آمده در این کتاب همه از آنِ امیران نیست، بلکه اشعار فراوانی از وزیران، کاتبان، صاحب منصبان و دانشمندان نیز در آن گردآوری شده است. [۱۴۶]
مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، ص ۵۳، قاهره، ۱۹۵۰م.
بنابراین، ترجیح دارد که نام کتاب همان الحلة السِیَراء باشد. به علاوه، در نسخه خطّی و نوشتههای مورّخان و محقّقان که درباره ابن ابّار نوشتهاند، دلیلی برای افزودن دنبالههایی بر عنوان کتاب نیافتیم. [۱۴۷]
مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، ص ۵۱، قاهره، ۱۹۵۰م.
۱۳.۵ - دُرَرَ السِمطدُرَرَ السِمط فی خبر السِبط: [۱۴۸]
بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۲، ص۱۲۷، استانبول، ۱۹۵۵م.
... فی مناقب السبط.مضامین این کتاب، چنانکه از نامش پیداست، بررسی تاریخی مختصری است به سبکی ادیبانه همراه با نظم و نثر، که با بیان بعضی از حوادث زمان پیامبر اکرم (ص) آغاز شده و به ذکر مفصّلی از تاریخ عاشورا و وقایع کربلا پایان یافته است. ذهبی [۱۴۹]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۸، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و صفدی [۱۵۰]
صفدی، خلیل، ج۳، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
سبک نگارش کمنظیر ابن ابار را در این کتاب ستودهاند.این کتاب در ۱۹۷۲م به کوشش دکتر عبدالسلام الهراس و سعید احمد اعراب در تطوان به چاپ رسیده است. ۱۳.۶ - دیوان شعردیوان شعر: نمونههای گوناگون شعر ابن ابار را ابن سعید، [۱۵۱]
ابن سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، ، ج۲، ص۳۱۰-۳۱۲، شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
[۱۵۲]
ابن سعید، علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، ص۱۱۴- ۱۱۵، به کوشش نعمان عبدالمتعال القاضی، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
[۱۵۳]
ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، ص ۱۹۱ـ۱۹۵، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
غبرینی [۱۵۴]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۳، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
آوردهاند.از قصیده سینیّه او، ابن خلدون [۱۵۵]
ابن خلدون، العبر، ج۶، ص۶۰۱-۶۱۳.
قسمتهایی، و مقری ۶۷ بیت نقل کردهاند. [۱۵۶]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۴۵۷-۴۶۰، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
حمیری نیز این قصیده را نقل و قصیدهای در مدح ابوزید و همچنین قطعاتی پراکنده از نظم او را در زمینههای گوناگون گردآورده است. [۱۵۷]
حمیری، محمد، ج۱، ص۲۰۳، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
[۱۵۸]
حمیری، محمد، ج۱، ص۲۲۴، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
[۱۵۹]
حمیری، محمد، ج۱، ص۲۲۵، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م.
مقری هم فراوان از او شعر نقل کرده است، [۱۶۰]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۳، ص۶۰۳، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۱]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۳، ص۶۰۴، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۲]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۵۸، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۳]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۱۱۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۴]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۱۲۰، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۵]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۱۲۱، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
[۱۶۶]
مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ص۲۲۱- ۲۲۵T به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
اما هیچیک به وجود دیوانی از اشعار او اشاره نکرده است.تنها مراکشی دیوان شعری به او نسبت داده است. [۱۶۷]
مراکشی، محمد، ج۱، ص ۲۵۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
به استناد منابع معتبر ابن ابار با همه مهارت و قدرتی که در شاعری داشته، مانند دیگر شاعران به جمعآوری دیوان خود نپرداخته است. مقری [۱۶۸]
مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۳، ص۲۰۵-۲۲۵، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
با آنکه مفصلترین شرح حال را برای ابن ابار میآورد، و اصرار دارد که هیچ چیز را فرو نگذارد، سخنی از دیوان شعر او به میان نمیآورد. [۱۶۹]
غبرینی، احمد، ج۱، ص۳۰۹، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۷۰]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۱]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۲]
ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۱۴۵۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲-۱۳۳۴ق.
[۱۷۳]
ذهبی، محمد، العبر، ج۳، ص۲۹۲به کوشش ابوهاجر محمد السعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(ذهبی هیچ شعری از او نقل نمیکند، و در میان ۱۰ عنوانی که برای او میشمارد، عنوان شاعری دیده نمیشود).از سوی دیگر، ابن ابار اشبیلی است که به شاعری شهرت داشته و دیوان شعری به او منسوب است. [۱۷۴]
ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲.
[۱۷۵]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۷۶۳، استانبول، ۱۹۴۳م.
[۱۷۶]
زرکلی، خیرالدین، ج۱، ص۲۱۳، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م.
بنابراین، احتمال خلط و ادغام قصاید مشهور ابن ابار در دیوان ابن ابار اشبیلی و شهرت یافتن کل دیوان به نام ابن ابار قضاعی بعید به نظر نمیرسد. به هر حال، هراس، در سالهای اخیر اشعار پراکنده او را جمع کرده و در تونس به چاپ رسانده است. ۱۳.۷ - الغصونُ الیانعةالغصونُ الیانعة فی محاسن شعراء المائة السابعة: بعضی این کتاب را از آثار ابن ابار محسوب داشتهاند، اما ابراهیم ابیاری آن را از آنِ ابن سعید مغربی دانسته و به نام همو چاپ کرده است. ۱۳.۸ - مظاهَرَة المَسْعیمظاهَرَة المَسْعی الجمیل و مُحاذرة المَرعَی الوبیل: این کتاب را ابن ابار در معارضه با کتاب مُلقَی السبیل ابوالعلای معرّی (ه م) نوشته است [۱۷۷]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(... و محاضَرَة...).این کتاب بنا بر گزارشی که در الاعلام [۱۷۸]
زرکلی، خیرالدین، ج۶، ص۲۳۳، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م.
آمده در سالهای اخیر به چاپ رسیده است.۱۳.۹ - المُعجَمُالمُعجَمُ فی اصحابِ القاضی الصَدَفی: این کتاب مشتمل است بر شرح حال ۳۱۵ تن از بزرگان و دانشمندان اندلس که از ابن سکرة صدفی معروف به ابن دراج (د ۵۱۴ق/۱۱۲۰م) روایت کردهاند. وی کتاب را در تکمیل مُعجم قاضی عیاض که مشتمل بر شرح حال اساتید و مشایخ ابن سکره بود، تدوین کرد. [۱۷۹]
ابن ابار، محمد، المعجم، ص۵، مادرید، ۱۸۸۵م.
راجع به اهمیت آن کتاب گفتهاند که در نوع خود بینظیر است و کاملترین مکتوب اندلسی از این دست است که به ما رسیده است. [۱۸۰]
مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، ص۴۸، قاهره، ۱۹۵۰م.
این کتاب در ۱۸۸۵م در مادرید به چاپ رسیده است. ۱۴ - آثار منسوبعلاوه بر آنچه گذشت، این کتابها نیز به ابن ابار نسبت داده شده که تاکنون نسخهای از آنها به دست نیامده یا شناخته نشده است: ۱. احضار المرهج فی مضمار المبهج: این کتاب را بر اسلوب کتاب ابومنصور ثعالبی نوشته است؛ [۱۸۱]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲. الاربعون حدیثاً عن اربعین شیخاً من اربعین تصنیفاً لاربعین عالماً من اربعین طریقاً الی اربعین تابعاً عن اربعین صاحباً باربعین اسماً من اربعین قبیلاً فی اربعین باباً: [۱۸۲]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
ذهبی نسخهای از این کتاب در اختیار داشته و بر مواضعی از آن حاشیه نوشته است. [۱۸۳]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۳۷-۳۳۹، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۳. الاستدراک علی ابی محمد بن القرطبی ما اغفله من طرق روایات الموطأ؛ [۱۸۴]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۴. اعانة الحقیر فی شرح زاد الفقیر؛ [۱۸۵]
بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون، ج۱، ص۹۷، استانبول، ۱۹۴۵م.
[۱۸۶]
کحاله، عمررضا، ج۱۰، ص۲۰۴، معجم المؤلّفین، بیروت، ۱۹۵۷م.
۵. افادة الوفادة: [۱۸۷]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۴، ص۱۳۱، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
موضوع این کتاب ظاهراً شرح حال کسانی بوده است که در زمان ابن ابار از بلاد مشرق به اندلس وارد شده بودند. [۱۸۸]
اشتر، صالح، ج۱، ص۱۹، مقدمة اعتاب الکتاب.
۶. اعصار الهبوب فی ذکر الوطر المحبوب؛ [۱۸۹]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۷. الانتداب للتنبیه علی زهر الا¸داب؛ [۱۹۰]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۸. انیس الجلیس و ندیم الرئیس؛ [۱۹۱]
بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون، ج۱، ص۱۴۸، استانبول، ۱۹۴۵م.
۹. الایماء الی المنجبین من العلماء؛ [۱۹۲]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۰. ایماض البرق فی ادباء الشرق [۱۹۳]
ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، ص۲۲۲، به کوشش حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۱۹۴]
کتبی، محمد، ج۲، ص۲۸۳، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۱۹۵]
کتبی، محمد، ج۲، ص۴۵۰، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۱۹۶]
محمد، فوات الوفیات، ج۳، ۴۰۵، کتبی، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۱۹۷]
صفدی، خلیل، ج۳، ص۳۵۶، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م.
[۱۹۸]
زرکلی، خیرالدین، ج۷، ص۱۱۰، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۹۹]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
(فی شعراء الشرق)، [۲۰۰]
بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۲، ص۱۲۷، استانبول، ۱۹۵۵م.
فی اخبار الشرق)؛۱۱. التاریخ: گفتهاند که به خاطر تألیف آن مستنصر او را کشت و کتابهایش را سوزاند؛ [۲۰۱]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۳، ص۳۴۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
۱۲. برنامج روایاته؛ [۲۰۲]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۳. خضراء السندس فی شعراء الاندلس: تذکرهای بوده است مشتمل بر زندگینامه و اشعار و شاعران اندلس از آغاز فتح آندلس تا پایان عمر ابن ابار؛ [۲۰۳]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۴. شرح البخاری: که موفق به اتمام آن نگردید؛ [۲۰۴]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۵. الشفاء فی تمییز الثقات من الضعفاء؛ [۲۰۵]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۶. فضالة العباب و نفاضة العیاب: به سبک ارجوزه ابن سیده؛ ۱۷. قصد السبیل و ورد السلسبیل فی المواعظ و الزهد: در ۴ مجلد؛ [۲۰۶]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۸. قطع الدیار فی متخیّر الاشعار؛ [۲۰۷]
بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶، استانبول، ۱۹۴۵م.
[۲۰۸]
کحاله، عمررضا، ج۱، ص۲۰۴، معجم المؤلّفین، بیروت، ۱۹۵۷م.
۱۹. قطع الریاض فی بدع الاغراض: در ۲ مجلد بزرگ [۲۰۹]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
مقری درباره این کتاب مینویسد: «و هو کتابٌ فی متخیّر الاشعار». [۲۱۰]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۳، ص۳۴۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
توضیح وی این احتمال را به وجود میآورد که ممکن است این کتاب همان قطع الدیار باشد. [۲۱۱]
بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۲، ص۱۲۷، استانبول، ۱۹۵۵م.
۲۰. المأخذ الصالح فی حدیث معاویة بن صال؛ [۲۱۲]
ابن ابار، محمد، المعجم، ص۱۸۰، مادرید، ۱۸۸۵م.
۲۱. مجموع رسائل؛ [۲۱۳]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۲. مختصر احکام ابن ابی زمنین فی الفقه؛ [۲۱۴]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۳. مشکل الصلة: که ذیلی بر تاریخ ابن بشکوال بوده است؛ [۲۱۵]
بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۲، ص۱۲۷، استانبول، ۱۹۵۵م.
۲۴. معادن اللجین فی مراثی الحسین: [۲۱۶]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۶۳۵، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
غبرینی این کتاب را بسیار پسندیده و درباره آن گفته است که اگر ابن ابار فقط این کتاب را تألیف کرده بود، او را کفایت میکرد. [۲۱۷]
غبرینی، احمد، ج۱، ص ۳۱۲، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
۲۵. معجم اصحاب ابی دؤاد الهشامی؛ [۲۱۸]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۶. معجم اصحاب ابی علی الغسانی؛ [۲۱۹]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۷. معجم اصحاب ابن عمر بن عبدالبر؛ [۲۲۰]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۸. معجم اصحاب ابن عمرو المقری؛ [۲۲۱]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۲۹. عجم شیوخ ابی الحسین احمد بن محمد بن السراج؛ [۲۲۲]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۳۰. المعجم فی اصحاب ابن العربی؛ [۲۲۳]
ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، ج۲، ص۸۱۷، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
۳۱. معجم مشیختی؛ [۲۲۴]
عطار الحسینی، عزت، مقدّمة التکملة.
[۲۲۵]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۳۲. المورد السلسل فی حدیث الرحمة المسلسل؛ [۲۲۶]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۳۳. الوَشْی القیس فی اختصار الفتح القسی؛ [۲۲۷]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۸، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۳۴. هدایة المعتسف فی المؤتلف و المختلف: [۲۲۸]
ابن ابار، محمد، المعجم، ص۷۳، مادرید، ۱۸۸۵م.
عنوان این کتاب به صورت هدایة المعترف... نیز آمده است [۲۲۹]
مقری، احمد، نفح الطیب، ج۲، ص۵۹۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
و ظاهراً این کتاب در حدیث بوده است [۲۳۰]
ابیاری، ابراهیم، ج۱، ص۲۶، مقدمه بر المقتضب من کتاب تحفة القادم.
و بعضی این دو عنوان را احتمالاً نام دو کتاب جداگانه دانستهاند. [۲۳۱]
اشتر، صالح، ج۱، ص۲۰، مقدمة اعتاب الکتاب.
مجموع آثار ابن ابار را برخی بالغ بر ۴۵ اثر [۲۳۲]
زرکشی، محمد، ج۱، ص۳۶، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
و برخی بالغ بر ۵۰ اثر دانستهاند. [۲۳۳]
مراکشی، محمد، ج۱، ص۲۵۹، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۱۵ - فهرست منابع(۱) آقا بزرگ، طبقات اعلام الشیعة فی القرن السابع، به کوشش علی نقی منزوی، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۲) ابن ابار، محمد، اعتاب الکتاب، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۳) ابن ابار، محمد، تحفة القادم المقتضب من کتاب تحفة القادم، به کوشش ابراهیم الابیاری، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۴) ابن ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م. (۵) ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، به کوشش حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۶۳م. (۶) ابن ابار، محمد، دُرَرَ السِمط فی خبر السبط، به کوشش عبدالسلام الهراس و سعید احمد اعراب، تطوان، ۱۹۷۲م. (۷) ابن ابار، محمد، المعجم، مادرید، ۱۸۸۵م. (۸) ابن تغری بردی، النجوم. (۹) ابن خلدون، العبر. (۱۰) ابن خلکان، وفیات. (۱۱) ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلی فی تاریخ المحلی، به کوشش ابراهیم الابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م. (۱۲) ابن سعید، علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، به کوشش نعمان عبدالمتعال القاضی، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م. (۱۳) ابن سعید، علی، المغرب فی حلی المغرب، شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م. (۱۴) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۱۵) ابیاری، ابراهیم، مقدمه بر المقتضب من کتاب تحفة القادم. (۱۶) ارسلان، شکیب، الحلل السندسیة، قاهره، ۱۳۵۵- ۱۳۵۸ق. (۱۷) اشتر، صالح، مقدمة اعتاب الکتاب. (۱۸) امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن الامین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. (۱۹) بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۹۴۵م. (۲۰) بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، استانبول، ۱۹۵۵م. (۲۱) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۳م. (۲۲) حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م. (۲۳) ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲-۱۳۳۴ق. (۲۴) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۵) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد السعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۶) زرکشی، محمد، تاریخ الدولتین الموحّدیة و الحفصیة، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م. (۲۷) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م. (۲۸) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، دمشق، ۱۹۵۳م. (۲۹) عباس، احسان، حاشیه بر فوات الوفیات. (۳۰) عطار الحسینی، عزت، مقدّمة التکملة. (۳۱) عنان، محمد عبدالله، تراجم اسلامیة شرقیة و اندلسیة، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۳۲) عنان، محمد عبدالله، عصر المرابطین و الموحّدین، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. (۳۳) غبرینی، احمد، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م. (۳۴) کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م. (۳۵) کحاله، عمررضا، معجم المؤلّفین، بیروت، ۱۹۵۷م. (۳۶) مراکشی، محمد، الذیل و التکملة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م. (۳۷) مشار، چاپی عربی. (۳۸) مقری، احمد، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م. (۳۹) مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م. (۴۰) مؤنس، حسین، تاریخ الفکر الاندلسی، قاهره، ۱۹۵۰م. (۴۱) مؤنس، حسین، مقدمة الحلة السیراء. (۴۲) نباهی، ابوالحسن، تاریخ قضاة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۴۸م. (۴۳) هراس، عبدالسلام، «ابن الابار و قصائد ثلاث»، دعوة الحق، س ۱۰، شم ۳، رمضان ۱۳۸۶/ ژانویة ۱۹۶۷. (۴۴) هراس، عبدالسلام، مقدمة دُرَرَ السِمط فی خبر السبط. (۴۵) یافعی، عبدالله، مرا¸ة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷-۱۳۳۹ق. (۴۶) یاقوت حموی، معجم البلدان. ۱۶ - پانویس
۱۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبدالله ابن ابار»، ج۲، ص۷۷۳. |